داستان های آموزنده

باشگاه علمی تخصصی یوگا پرنده آزاد

 ,Yoga نامه اعمال, قانون کارما , پرنده آزاد , کلاس یوگا , یوگا , یوگا استان البرز , داستانهای آموزنده, حضرت حافظ,

همه جا، تاریک و ترسناک بود،

به سختی می شد جایی را دید،

صحرایی بزرگ از انسان ها

تنها، نقطه هایی از نور دیده می شد،

که برسر عده ای فرود آمده بود.

به دستش نگریست،

پوشه ای عجیب در دستش بود،

ناگهان صدایی شنید،

رو به صدا نگریست،

فرشته ای خشمگین و خوفناک پشت یک میز نشسته بود

و اسم افراد را یکی یکی صدا می زد.

کار هرکس چند ساعت طول می کشید،

و در انتها،

یک مهر به پوشه اش می خورد:

بهشت یا جهنم.

ثانیه ها به سرعت می گذشت،

نوبت به او رسید،

جلو رفت و پوشه پرونده اش را داد.

فرشته با عصبانیت،

نگاهی به او انداخت،

نگاهی که تا اعماق وجودش رسوخ کرد.

بدون باز کردن پرونده مهری بر آن زد :جهنم.

نمی توانست باور کند،

چرا تنها برای او بدون بررسی رأی صادر می شد؟

هر چه التماس کرد، هر چه خواهش کرد،

برای یک فرصت و بازبینی، فایده اس نداشت.

ماموران او را به سمت دوزخ بردند.

لحظه ای پیش از ورود به دوزخ، صدایی شنید،

این مجازات، تجسم اعمال خود توست،

وقتی که پرونده های روی میزت را،

بدون بررسی رد می کردی...

,Yoga نامه اعمال, قانون کارما , پرنده آزاد , کلاس یوگا , یوگا , یوگا استان البرز , داستانهای آموزنده, حضرت حافظ, 

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش

وه که بس بی‌ خبر از غلغل چندین جرسی

بال بگشا و صفیر از شجر طوبی زن

حیف باشد چو تو مرغی که اسیر قفسی

باشگاه یوگا پرنده آزاد