داستان های آموزنده باشگاه علمی تخصصی یوگا پرنده آزاد کرج

!باشگاه یوگا پرنده آزاد کرج!مدیتیشن!مراقبه!آکادمی یوگا پرنده آزاد کرج!مدیتیشن بر روی کلمات!آگاهی!بصیرت!الست بربکم!آرامش!کانون یوگا پرنده آزاد کرج! 

در آرزوی دریا

آدم لبخند زد : ماهي كوچك دچار آبي بيكران بود . آرزويش همه اين بود كه روزي به دريا برسد و هزار و يك گره آن را باز كند و چه سخت است وقتي كه ماهي كوچك عاشق شود . عاشق درياي بزرگ . ماهي هميشه و همه جا دنبال دريا مي گشت ، اما پيدايش نمي كرد . هر روز و هر شب مي رفت ، اما به دريا نميرسيد . كجا بود اين درياي مرموز گمشده پنهان كه هر چه پيشتر مي گشت ، کمتر مي شد و هر چه كه مي رفت ، دورتر . ماهي مدام مي گريست ، از دوري و از دلتنگي و در اشك و دلتنگي اش غوطه مي خورد . هميشه با خود مي گفت : اينجا سرزمين اشك هاست . اشك عاشقاني كه پيش از من گريسته اند ، چون هيچ وقت دريا را نديدند ؛ و فكر مي كرد شايد جايي دور از اين قطره هاي شور حزن انگيز دريا منتظر است .
ماهي يك عمر گريست و در اشك هاي خود غرق شد و مُرد ، اما هيچ وقت نفهميد كه دريا همان بود كه عمري در آن غوطه مي خورد . قصه كه به اينجا رسيد ، آدم گفت : ماهي در آب بود و نمي دانست ، شايد آدمي هم با خداست و نمي داند و شايد آن دوري كه عمري از آن دم زديم ، تنها يك اشتباه باشد . آن وقت لبخند زد . خوشبختي از راه رسيد و بهشت همان دم برپا شد .

  بهشت آرامش با شما باد

!باشگاه یوگا پرنده آزاد کرج!مدیتیشن!مراقبه!آکادمی یوگا پرنده آزاد کرج!مدیتیشن بر روی کلمات!آگاهی!بصیرت!الست بربکم!آرامش!کانون یوگا پرنده آزاد کرج!

باشگاه یوگا پرنده آزاد