♥ داستان های آموزنده ♥ باشگاه علمی ـ تخصصی یوگا پرنده آزاد ♥
♥ زندگی بنا بر خواست خداوند ♥
در روزگاران دور مرد فاضلی زندگی میکرد که هشت سال تمام در اشتیاق یافتن راه خداوند می سوخت . او هر روز از دیگران جدا میشد و به درگاه خداوند دعا میکرد تا نظر رحمت الهی شامل حالش شود و روزی با یکی از اولیای خدا و یا مرشدی آشنا شود که او را به راه حقیقت رهنمون گردد . یک روز همچنان که دعا میکرد ، ندایی به او گفت به جایی برود! او در آن جا مردی را خواهد دید که راه حقیقت و خداوند را نشانش خواهد داد . مرد وقتی این ندا را شنید ، بیاندازه مسرور شد و به جایی که به او گفته شده بود ، شتافت . در آن جا با دیدن مردی ساده ، متواضع و فقیر با لباسهايی مندرس و پاهایی خاک آلود ، متعجب شد! مرد به دنبال يافتن مرشد خويش آن اطراف را کاملاً زير نظر گرفت اما کس دیگری را ندید . بنابراین به مرد فقیر رو کرد و گفت : روز شما به خیر . مرد فقیر به آرامی پاسخ داد : هیچوقت روز شری نداشتهام!!! پس مرد فاضل گفت: خداوند تو را خوشبخت کند! مرد فقیر پاسخ داد : هیچگاه بدبخت نبودهام!!! تعجب مرد فاضل بیشتر شد و گفت : همیشه خوشحال باشید . . . مرد فقیر پاسخ داد : هیچگاه غمگین نبودهام!!! مرد فاضل گفت : هیچ سر در نمیآورم . خواهش میکنم بیشتر به من توضیح دهید .
مرد فقیر گفت : با خوشحالی این کار را میکنم . تو روزی خیر را برایم آرزو کردی در حالی که من هرگز روز شری نداشتهام ، زیرا در همه حال ، خدا را ستایش میکنم . اگر باران ببارد یا برف ، اگر هوا خوب باشد یا بد ، من همچنان خدا را میپرستم . اگر تحقیر شوم و هیچ انسانی دوستم نباشد ، باز خدا را ستایش میکنم و از او یاری میخواهم ، بنابراین هیچگاه روز شری نداشتهام . تو برایم خوشبختی آرزو کردی در حالیکه من هیچ وقت بدبخت نبودهام زیرا همیشه به درگاه خداوند متوسل بودهام و میدانم هر گاه که خداوند چیزی بر من نازل کند ، آن بهترین است و با خوشحالی هر آنچه را برایم پیش بیاید ، میپذیرم . سلامت یا بیماری ، سعادت یا دشمنی ، خوشی یا غم ، همه هدیههایی از سوی خداوند هستند . . . تو برایم خوشحالی آرزو کردی ، در حالیکه من هیچگاه غمگین نبودهام زیرا عمیقترین آرزوی قلبی من ، زندگیکردن بنا بر خواست و اراده خداوند است . . .
♥ مهر بی پایان خداوند را برايتان آرزومنديم ♥
♥ باشگاه علمی تخصصی یوگا پرنده آزاد ♥