داستان هاي آموزنده باشگاه علمی ـ تخصصی یوگا پرنده آزاد 

دشتی پر از گل سرخ

 استان البرز باشگاه تخصصی یوگا پرنده آزاد کرج : داستان هاي آموزنده باشگاه تخصصی یوگا پرنده آزاد دشتی پر از گل سرخ  حکیمي سالخورده‌ از دشتی پر از برف می گذشت که به پيرزنی برخورد که گریه می‌کرد . حکیم پرسید:  شما چرا گریه می‌کنید؟ ـ چون وقتي به زندگی‌ام فکر می‌کنم ، به جوانی‌ام ، به آن چهره‌ زیبایی که در آینه می‌دیدم و مردی که دوستش داشتم ، به گريه می افتم! این از رحمت خدا به دور است که به من توانایی به خاطر آوردن گذشته را داده است . او می‌دانست که من در کهنسالي بهار زندگی‌ام را به خاطر خواهم آورد و غمگين خواهم شد! حکیم در آن دشت پر برف ایستاد ، به نقطه‌ای خیره شد و به فکر فرو رفت . عاقبت ، گریه‌ زن تمام شد .  ـ پيرزن پرسید : شما در آن ‌جا چه می‌بینید؟ ـ حکیم پاسخ داد:  دشتی پر از گل سرخ . خداوند وقتی به من توانایی به یاد آوردن گذشته را مي بخشيد ، نسبت به من لطف بيکرانی داشت . می‌دانست که من در زمستان همیشه می‌توانم بهار را به خاطر بیاورم و لبخند بزنم . شادی هايتان ماندگار باشگاه تخصصی یوگا پرنده آزاد

حکیمي سالخورده‌ از دشتی پر از برف می گذشت که به پيرزنی برخورد که گریه می‌کرد . حکیم پرسید:  شما چرا گریه می‌کنید؟

ـ چون وقتي به زندگی‌ام فکر می‌کنم ، به جوانی‌ام ، به آن چهره‌ زیبایی که در آینه می‌دیدم و مردی که دوستش داشتم ، به گريه می افتم! این از رحمت خدا به دور است که به من توانایی به خاطر آوردن گذشته را داده است . او می‌دانست که من در کهنسالي بهار زندگی‌ام را به خاطر خواهم آورد و غمگين خواهم شد!

حکیم در آن دشت پر برف ایستاد ، به نقطه‌ای خیره شد و به فکر فرو رفت . عاقبت ، گریه‌ زن تمام شد .

ـ پيرزن پرسید : شما در آن ‌جا چه می‌بینید؟

ـ حکیم پاسخ داد: دشتی پر از گل سرخ . خداوند وقتی به من توانایی به یاد آوردن گذشته را مي بخشيد ، نسبت به من لطف بيکرانی داشت . می‌دانست که من در زمستان همیشه می‌توانم بهار را به خاطر بیاورم و لبخند بزنم .

شادی هايتان ماندگار

باشگاه تخصصی یوگا پرنده آزاد