♥ داستان های آموزنده ♥ باشگاه علمی ـ تخصصی يوگا پرنده آزاد ♥
درسی هم از سقراط بياموزيم!
روزي فيلسوفي از آشنايان سقراط ، هيجان زده نزد او آمد و گفت: ميداني درباره يكي از شاگردانت چه شنيده ام؟ سقراط پاسخ داد: لحظه اي درنگ كن! پيش از اينكه به من چيزي بگويي از تو مي خواهم به "سه پرسش" من پاسخ دهي! مرد پرسيد: سه پرسش؟ سقراط گفت: بله! پيش ازاينكه درباره شاگردم با من صحبت كني ، لحظه اي آنچه كه قصد گفتنش را داري آزمايش مي كنيم . نخستين پرسش "حقيقت" است . آيا كاملا مطمئن هستي آنچه را كه مي خواهي بگويي حقيقت دارد؟ مرد پاسخ داد : نه! فقط در موردش شنيده ام . سقراط گفت : "پس واقعا نمي داني كه شنیده هايت درست است يا نادرست !
حال پرسش دوم : پرسش "خوب يا بد" ! آيا آنچه را كه در مورد شاگردم مي خواهي به من بگويي خبر خوبي است؟
مرد پاسخ داد : نه! بالعكس اصلاً خبر خوبي نيست .
سقراط ادامه داد : پس مي خواهي خبري بد در مورد شاگردم كه حتي در مورد آن مطمئن هم نيستي بگويي!
مرد دستپاچه شد و شانه بالا انداخت . سقراط ادامه داد : و اما پرسش سوم "فايده" است . آيا آنچه را كه مي خواهي در مورد شاگردم به من بگويي برايم سودمند و مفيد است؟
مردپاسخ داد : نه! و سقراط نتيجه گيري كرد : اگر مي خواهي به من چيزي بگويي كه نه حقيقت دارد ، نه خوب است و نه حتي مفيد ، پس چرا اصلا آن را به من مي گويي؟
به راستي چرا ما انسان ها دائماً در حال قضاوت و داوري ديگران هستيم؟
ببـری مـال مسلمـــان و چو مـالت ببـرند بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست
♥ باشگاه تخصصی يوگا پرنده آزاد ♥